گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 79
پس خدا برگزید شیعیان را







قبل از اینکه ایرانیها اورا بشناسند در سال گذشته امت اسلامی اورا از دست داد. در حالی که خبر فوت وي درصدر اخبار
خبرگزاريها و سایتهاي اسلامی انگلیسی و عربزبان دنیا قرار داشت، صدا و سیما و خبرگزاريهاي ایرانی به نقل یک خبر
دوخطی اکتفا کردند. اشاره: شیخ احمد دیدات از جمله نوادر علماي اسلامی بود که با زبان روز آشنایی داشت. هزاران نفر در
جهان به خصوص اروپا و آمریکا با شنیدن سخنرانیها و آثار او به دین اسلام مشرف شدند. قبل از اینکه ایرانیها اورا بشناسند در
سال گذشته امت اسلامی اورا از دست داد. در حالی که خبر فوت وي درصدر اخبار خبرگزاريها و سایتهاي اسلامی انگلیسی و
عربزبان دنیا قرار داشت، صدا و سیما و خبرگزاريهاي ایرانی به نقل یک خبر دوخطی اکتفا کردند. دیدات از اندیشمندان
نامآشناي آفریقاي جنوبی، اوایل انقلاب به ایران سفر کرد و تحت تأثیر امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی قرار گرفت. بازتاب این
تأثیر شگرف را میتوان در سخنرانی وي پس از سومین سفرش به ایران (مارس 1982 ) دریافت، که به مناسبت سالگرد ارتحال
بنیانگذار انقلاب اسلامی تقدیم موعودیان گرامی میکنیم. خداوند متعال فرموده است: و إن تتولّوا یستبدل قوماً غیرکم ثمّ لایکونوا
امث?الکم. ما با سوء ظن و ناباوري به تولّد معجزهآساي یک ملّت مینگریم، در حالی که وعدة تخلفناپذیر خداوند حکیم دربارة
ظهور و سقوط اقوام که در این آیه از سورة محمد(ص) قرائت کردم تحقق مییابد. پروردگار در آخرین عبارات این آیه به ما انذار
میدهد که در صورت روي گرداندن از انجام تکالیف، مسئولیتها و فرایض، قوم دیگري را جانشین ما خواهد ساخت. این تعبیر را
برادران اردوزبان ما در مواردي که انحرافی در جامعه میبینند به زیبایی به کار میبرند؛ تعبیري که در طول تاریخ و اعصار گذشته
یا بنی اسرائیل، اذکروا » : پیدرپی اتفاق افتاده است. خداوند که نخست قوم یهود بنی اسرائیل را برگزید در قرآن فرموده است
2 نعمت خداوند به آنان این بود که پرچمدار اشاعۀ دین خداوند در سراسر « نعمتی الّتی انعمت علیکم و انّی ف ّ ض لتکم علی العالمین
عالم باشند. چنین افتخاري ابتدا به قوم یهود ارزانی شد، اما آنان به تکلیفشان عمل نکردند. همان طور که در کتب مقدس مسیحیان
پادشاهی خداوند از شما سلب و به قومی که تسلیم فرمان او » : آمده، حضرت عیسی(ع) از میان یهودیان برخاست و به آنان گفت
3. قوم مورد اشاره، امت اسلامی است. نعمت شرافت بر سایر ملل، از یهودیان گرفته و به مسلمانان انتقال «. هستند عطا خواهد شد
یافت. در آن زمان، مسلمانان شامل عربها بودند که به لطف خداوند افتخار یافته و مشعلداران نور و هدایت در جهان شدند. ولی
دیدیم که آنها نیز سستی کرده و از همت عالی دریغ نموده و از خود ثمره چندانی باقی نگذاشتند. بنابراین خداوند قوم دیگري را به
جاي آنها برگزید. در تاریخ میخوانیم که تركها و مغولها داغ هزیمت را بر پیشانی امپراتوري اسلام نهادند اما با پذیرش اسلام،
مسلمانان! اگر ایرانیان یا عربها نابود شوند، » : مشعل اشاعه نور و دانش به دست آنان سپرده شد. اقبال چه زیبا اشاره کرده است که
پیاله یا ظرف، کسی جز ملتها نیستند. اسلام به مرزهاي جغرافیایی یا «. شما پابرجایید چون جان شراب به سرشت پیاله وابسته نیست
صفحه 42 از 60
ملی محدود نمیشود. خداوند سنتش را بارها و بارها تکرار میفرماید. یهودیان را برگزید، سپس عربها را و چون سستی و
بیلیاقتی آنان را دید تركها را بر آنان مسلط فرمود و وقتی آنان نیز اداي تکلیف خود را زمین گذاشتند، قوم دیگري را برگزید و
این سنت همچنان ادامه دارد. حال اگر شما از اداي صحیح تکلیف سر باز زنید خداوند قوم دیگري را که در انجام تکلیف پشتکار
دارند بر میگزیند. نود درصد از جمعیت یکمیلیاردي مسلمانان جهان را سنیها تشکیل دادهاند. اهل تسنن به تکلیفشان عمل
نکردند پس خداوند همان قومی را که ما کوچک و خوار میشمردیم یعنی ایرانیان و شیعیان را برگزید. تاریخ به برادران ایرانی ما
که شاه بر آنها سلطنت میکرد بسیار اجحاف کرده است. نام شاه ایران محمد بود. اما این مرد برخلاف نامش بهرهاي از ایمان
واقعی نبرده بود. تصور این امر براي شما دشوار است اما به ایران که بروید و با چشمان خود جامعه ایرانی را ببینید جزئیات بیشتري
دستگیرتان میشود. شاه مهرة بیگانه بود. اگر ایران به اشغال هیتلر یا روسها در میآمد و به آنان ستم میشد قضیه را بهتر
میفهمیدیم. عجیب اینجا بود که زمامدار این مملکت به زبان فارسی صحبت میکرد و نامش محمد بود. اما دل در گرو بیگانه
داشت. شانزده سال اقامۀ نماز جمعه را ممنوع کرده بود. براي ما ایران به معناي شاه و شاه مساوي با ایران بود. زمانی به جدایی شاه و
مردم ایران پیمیبریم که از نزدیک با واقعیات این کشور روبهرو شویم. اولین جایی که رایحۀ دلانگیز برادري ایرانیان را استشمام
کردم در فرودگاه رُم بود. پیش از سوار شدن به هواپیما مشکلی در زمینۀ روادیدمان پیش آمد که یکی از برادران نسبت به حل آن
اقدام کرد. او به دفتر هواپیمایی ایران رفت و مشکل را براي خانم جوانی که حجاب اسلامی کاملی داشت مطرح کرد. لباس این
خانم بسیار برازنده و زیبا بود. همین خواهر مشکل ما را حل کرد. این اولین صحنه از یک دختر مسلمان واقعی ایرانی بود که من و
همراهانم مشاهده کردیم. بدین ترتیب اولین نسیم امت مسلمان ایرانی به چهره ما وزید. ما را در ایران به هتل پنجستارهاي به نام
هتلاستقلال بردند. در برنامه سفرمان از جاهاي گوناگونی دیدن کردیم. جایی به نام بهشت زهرا اولین مکان مورد بازدید ما بود.
پیش از سفر به ایران چیزهایی راجع به این مکان خوانده بودم و میدانستم که امام خمینی در بدو ورود به کشور مستقیماً به بهشت
زهرا (س) رفته بودند. از خود می پرسیدم چرا ایشان به قبرستان رفتند؟! معمولا براي دعا کردن و طلب مغفرت براي درگذشتگان به
چنین جاهایی می رویم. به هر حال قبرستان وسیعی است و مردمی که به آنجا می آمدند بر مزار شهیدان حضور یافته و روح خود را
سبک می کردند. حدود هفتاد هزار نفر در راه پیروزي انقلاب اسلامی ایران به شهادت رسیده بودند. مردم با شعار الله اکبر و با
دست خالی، قدرتمندترین نیروي نظامی خاورمیانه را سرنگون کرده بودند. ما با دیدن احساسات گرم برادران و خواهرانمان به وجد
آمده بودیم. مردم در هواي سرد نیمه زمستان روي زمین نشسته بودند. تصور کنید مردمی که بتوانند ساعتها چنین وضعی را
تحمل کنند خداوند چه سرنوشتی براي آنها رقم خواهد زد! دو روز بعد طبق برنامه می بایست به بهشت زهرا برویم. کمی مردد
ماندم که آیا نیازي هست این بار نیز به بهشت زهرا برویم یا نه؟! همسفرانم آماده رفتن شدند و من نیز ماندن را خلاف ادب دانستم.
پس از رفتن دانستم که چه خوش اقبال بودم. بعد از ظهر پنج شنبه بود؛گویی که عید است. دهها هزار نفر براي تجدید قواي روحی
به این مکان آمده بودند. در واقع تذکاري دائمی است که فراموش نکنیم " پسرم، پدرم یا برادرم جانش را در راه اسلام فدا کرد...
"پس پنج شنبهها روز یادآوري است که آنها نیز آماده اند در راه اسلام از جانشان بگذرند. به سالنی به گنجایش شانزده هزار نفر
رفتیم که شاه براي به رخ کشیدن افسانه " نژاد آریایی " آن را ساخته بود. او خود را شاه شاهان و آریامهر مینامید. این مرض
آریایی دیگر چه صیغهاي است؟ هیتلر را که یادتان هست میگفت ژرمنها از نژاد آریایی هستند. هندوها به نژاد آریایی خود
افتخار میکنند. اگر گجراتیها مسلمان نبودند آنان نیز به این مرض دچار میشدند. شاه ادعا میکرد خورشید آریاییهاست. او
میلیونها دلار صرف ساختن یادمانی براي نیاي آریاییاش، کوروش، کرد و براي یک کافر و مشرك ثروت مردمش را تباه کرد. او
بنا داشت در سال 1984 ، بازيهاي المپیک را در تهران برگزار کند تا موقعیت متکبرانهاش را تثبیت نماید. در سالنی که نام بردم،
ورزشکاران به ورزش میپرداختند. متأسفانه ما مسلمانان آفریقاي جنوبی مثل لاكپشت هستیم. با جوانان که در آفریقاي جنوبی
صفحه 43 از 60
ملاقات میکنم میبینم چقدر بیحال و خمودهاند! اما جوانان ایرانی اهل ورزشاند؛ در حدّ استانداردهاي جهانی. بسیار مسرور شدم
وقتی فهمیدم آنها در افقهاي آیندهشان اسلام را مد نظر دارند و از ملیت و نژادشان حرفی نمیزنند. اگر شاه به سلطنتش ادامه
میداد الان دختران نیمهعریان براي هرزگی در خیابانها ریخته بودند! براي تقویت روح، روان و اراده زنان و مردان بر اساس
اخلاق اسلامی هر آنچه بخواهید در ایران یافت میشود. در بازدید از یک رژه نظامی، اقشار مختلفی را مشاهده کردم. کمبود نیرو
وجود نداشت. ایرانیان به سلاح و ابزار نیاز دارند. سلاحهاي اسرائیلیها را به ایرانیان بدهید آن وقت خواهید دید کلّ خاورمیانه به
سرعت از مداخلۀ بیگانگان خلاص میشود. این کار از عهدة ایرانیان ساخته است. روحیۀ جهاد و شوق ترویج اسلام، در آحاد مردم
ایران موج میزند. آنها قادرند بیست میلیون نفر را وارد میدان کنند. سلاح و امکانات داشته باشند همه آنها زن و مرد، کوچک و
بزرگ به جهاد میروند. دیداري هم با اسراي عراقی داشتیم. جنگ را عراق آغاز کرد. ایران در وضع آشفتهاي گرفتار شده بود.
عراق پیش خود حساب کرده بود اگر صهیونیستها میتوانند ظرف شش روز اعراب را شکست دهند پس آنها میتوانند ایران را
سهروزه فتح کنند و دنیا گمان میکرد ایران ظرف یک هفته تکهتکه خواهد شد! از آن سه روز یا یک هفته یک سال و نیم گذشته
است. نفرات و تجهیزات عراقیها در ابتداي جنگ به نسبت بیست به یک علیه ایران بود اما ایرانیها وضعیت فوق را دگرگون کرده
و به نسبت سه بر یک رساندند که هنوز هم برابر نیستند. آنها توانستند عراقیها را عقب برانند و سرزمینهاي خود را باز پس بگیرند
پایت را آنجا بگذاري شهید » : از جمله تپهاي به نام الله اکبر. پیش از مسافرتم به ایران، دکتر کلیم صدیقی به شوخی میگفت
کم مانده بود شوخی او درست از آب در بیاید. از یکی از شهرهاي نزدیک مناطق جنگی خارج میشدیم. در راه به «...! میشوي
میدانی پُر از تانک رسیدیم. همسفرانم از اتوبوس پیاده شدند و از تانکها بالا رفتند تا عکس یادگاري بگیرند. سپس یکی از
تانکها براي انجام حرکات نمایشی حرکت کرد که ناگهان از دوردَست صداي شلیک گلوله شنیدیم و بعد دود و گرد و خاك
بود که به هوا میرفت. دوستانم وحشتزده به میان بوتهها خزیدند و معلوم شد که زیر آتش عراقیها قرار داریم. دور و برمان پشت
سر هم گلوله سینه زمین را میشکافت و خدا با ما یار بود که کشته یا زخمی نشدیم. آن موقع به یاد حرف کلیم صدیقی افتادم. ما
تا نیمهراه شهادت رفتیم. نکتۀ تحسین بر انگیزي که در عیادت از مجروحان جنگ به آن پی بردم صبر عظیم آنان و پرهیز از لب
گشودن به شکایت و گلایه بود. یکی پایش را از دست داده بود اما یک قطره اشک هم نمیریخت و راهی براي بازگشت به جبهه
میجست. آنها از بابت جراحت خود تأسف نمیخوردند بلکه به خاطر محروم شدن از حضور در جبهه و شهادت غصه داشتند! با
هر اسیر عراقی که ملاقات کردیم سالم و سرحال بود و از لباس و غذا هیچ شکایتی نمیکرد. همه از پذیرایی دولت ایران و رفتار
خوب با آنان اظهار رضایت میکردند. بعضی از آنها یک سال و نیم بود که در اسارت بودند. تعجب کردم چطور تا به حال کسی
از میان اسرا خودکشی نکرده! از هر گروهی راجع به خودکشی احتمالی بعضی از اسرا پرسیدم بلا استثناء گفتند: هیچ کس. حال به
دنیاي به اصطلاح متمدن خودمان در آفریقاي جنوبی که مراجعه میکنیم در مییابیم همین امسال بهرغم برخورداري از خوراك و
پوشاك مناسب در زندانهاي ما چند مورد خودکشی پیش آمد. در یک جمع چهل نفري به زیارت آیت الله خمینی نایل شدیم.
ایشان نیم ساعتی براي ما سخنرانی فرمودند. این مرد یک قرآن کامپیوتري بود. جَذبْهاي شورانگیز داشت. کلامش از قرآن بود. اگر
به سیماي این مرد مینگریستید بیاختیار اشک از چشمانتان سرازیر میشد. تا به حال مردي با آن نورانیّت ندیده بودم. با هیچ
عکس و فیلمی نمیتوان این جمال را نشان داد. نامش نیز منحصر به فرد است: امام خمینی. کلمۀ امام براي ما اهل تسنن لفظی پیش
پا افتاده است و امام جماعت مساجد را تداعی مینماید. اما شیعیان لفظ امام را فقط به یک عده اطلاق میکنند و آن دوازده امام
هستند. شیعیان معتقد به امامتاند و امام براي آنها رهبر معنوي امت است. حضرت علی(ع) اولین امام شیعیان، سپس امام حسن(ع)،
امام حسین(ع) تا آخرین آنها که نامش محمد است و در پنج سالگی غایب شده است و شیعیان منتظر بازگشت مجدد و در واقع
استفاده میکنند که مفهومی شبیه خواب طولانی اصحاب کهف دارد. او تنها کسی است که « غیبت » ظهور او هستند. آنها از واژه
صفحه 44 از 60
میگویند و آیت الله به معناي علامه است. آیت الله خمینی را صرفاً به جهت « ملا » اطلاق لفظ امام شایسته ایشان است. اکثر علما را
نامی است که پدر ایشان بر او گذاشته و به معناي « روحالله » . احترام، با لفظ امام خطاب میکنند؛ ولی شیعیان منتظر امام واقعی هستند
که در واقع لقب حضرت عیسی(ع) در قرآن میباشد. پس شیعیان منتظر ظهور حضرت مهدي(ع) هستند و نه « روح خداست »
خمینی. آنها میخواهند مقدمات ظهور ایشان را فراهم کنند. ما اهل تسنن نیز منتظر حضرت مهدي(ع) هستیم با این تفاوت که
شیعیان در حال تلاش براي زمینهسازي قیام او هستند امّا سنیها انتظاري منفعلانه میکشند و نشستهاند تا امام بیاید و همهچیز را براي
آنها سروسامان دهد! ما خودمان را به قیل و قالهاي پست مشغول کردهایم و میگوییم امام مهدي(ع) میآید و دنیا را براي ما پاك
و تمیز میکند. خط فکري سنیها همین است. اما امام خمینی(ره) به پیروانش میگوید: ظهور امام زمان(عج) مشروط به آماده
شدن شرایط براي قیام است و ما باید این شرایط را فراهم کنیم. ما سنیها منتظر هستیم امام مهدي(ع) بیایند و ما را از مخمصه بیرون
آورند، در حالی که شیعهها دنیا را براي ظهور ایشان آماده میسازند. در سفرم به ایران، همسفرانی از سایر کشورها نیز حضور
برخورد کردم که « مونا صاحب » داشتند که متأسفانه در جمع آنها بیماران فکري بسیاري مشاهده کردم. با عالمی از پاکستان به نام
معتقد بود برادران شیعه ما مشکل دارند! در ایران مردم با شنیدن نام امام خمینی سهمرتبه صلوات میفرستند اما وقتی نام پیامبر
اینها دیگر چه مسلمانانی هستند؟! وقتی نام پیامبر (ص) میآید یکبار صلوات » : میآید یکمرتبه. این عالم پاکستانی میگفت
گفت: «؟ آنها در این صلوات چه میگویند » : به او گفتم «! میفرستند اما با شنیدن نام خمینی سه بار بر خمینی صلوات میفرستند
محمد کیست؟ خمینی کیست؟ کسی که نام خمینی را محمد نگذاشته. آنها بر پیامبر » : گفتم « اللهم صل علی محمد و آل محمد »
این بیماران را ببینید. عالمانی که ذهنشان آلوده به تعصب «!؟ درود و صلوات میفرستند و تو میگویی بر خمینی صلوات میفرستند
است و فقط دنبال عیب و ایرادها میگردند. مثال دیگر مربوط به سجدة برادران شیعۀ ما بر گل خشک هنگام نماز خواندن است. او
من گفتم چرا از آنها «! نگاه کنید اینها چه کار میکنند! عمل آنها شرك است. آنها یک تکه گل خشک را میپرستند » : میگوید
نمیپرسید براي چه پیشانی بر خاك میگذارند تا منطق آنها را بدانید؟ اولین باري که سجدة شیعیان بر مُهر را دیدم در واشنگتن
بود. دانشجویان ایرانی از من براي سخنرانی دعوت کرده بودند. وقت نماز عشاء که رسید بین همه مُهر پخش کردند. پیش خودم
گفتم چه کار مضحکی! بنابراین مهر را کنار گذاشتم و همراهشان نماز خواندم. بعد از نماز، علت سجده بر گل خشک را پرسیدم و
پس شیعیان پیشانی را «. ما باید هنگام نماز پیشانی را بر خاك بگذاریم و سه مرتبه بگوییم سبحان ربّی الأعلی و بحمده » : آنها گفتند
برخاك میگذارند و نه بر فرشهاي ساخت دست بشر. آنها با سجده بر خاك نهایت عبودیت را هنگام نماز به نمایش میگذارند.
پس آنها بر خلاف تصور ما گل خشک را نمیپرستند. ما سنّیها همیشه شیعهها را به خاطر این کار مسخره میکنیم. در هواپیما
دیدم دو نفر از برادران شیعه همان جا نماز خواندند. یکی از آنها مُهر داشت و پس از اتمام نماز، آن را به دیگري داد. شاید به نظر
شما این یک شوخی باشد. چند نفر سنّی در هواپیما بودند و تنها یک جوان از میان آنها نماز خواند که بیتعارف، من نبودم. کار ما
شده است خندیدن به دیگران. او در همان جایی که نشسته عملی را صد برابر بهتر از اعمال ما انجام میدهد و ما او را استهزاء
میکنیم و بدون علم و آگاهی از منطق اعمالش دربارة او قضاوت مینماییم. ما مسلمانان آفریقاي جنوبی در نمازمان خیلی
اطوکشیده و تمیز هستیم. عربها، ایرانیان و سیاهپوستان مسلمان آمریکا به هیچ وجه با ما قابل مقایسه نیستند. با عربها که در صف
نماز میایستید در رکوع اگر جا تنگ باشد نمازگزار بغل دستی براي باز شدن جاي خودش به شما تنه میزند! (خنده حضار) چهار
مذهب اصلی اهل تسنن (حنفی، حنبلی، مالکی و شافعی) بیش از دویست مورد اختلاف در اداي نماز دارند. اما اختلافات خود را
را بلند میگویند و ما آهسته. هیچ ایرادي را هم به خود « بسم الله » آمین را بلند میگوید و ما آهسته. آنها « شافعی » . نادیده میگیرند
وارد نمیدانیم. من این آداب را از پدرم یاد گرفتم و او نیز از پدرش. همۀ مذاهب به یک اندازه معتبرند و مرجع استدلال آنها قرآن
و حدیث است. با مالکی، شافعی و حنبلی مدارا میکنیم اما اسم شیعه که میآید حتی ریزترین تفاوتها را درشت میبینیم؛ چون
صفحه 45 از 60
طوري تربیت شدهایم که فقط چهار مذهب اصلی اهل سنت را قبول و شیعه را خارجی و مشرك قلمداد نماییم. چرا شیعه را به
عنوان پنجمین مذهب نمیپذیریم؟ برادران شیعه از وحدت و یکپارچگی با ما سخن میگویند. آنها حرفی از شیعه به میان
نمیآورند و روي اسلام که عامل وحدتبخش است تأکید میکنند. ما دست رد به سینه آنها میزنیم چون شیعه هستند. این القاي
شیطان است. شیطان کمر به تفرقۀ ما بسته. سنیها نود درصد جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل میدهند. اما از ده درصد بقیه که
شیعه هستند و میخواهند برادر دینی ما باشند میترسند! اگر بنا به ترس هم باشد شیعهها به طریق اولی باید نگران باشند نه ما. کاش
از احساس آنها خبر داشتید. در نماز جمعه از کنار ایرانیان که رد میشوید و آنها میفهمند خارجی هستید از دیدن شما چنان شاد
میشوند که اشک از چشمانشان سرازیر میشود. آنها چنین احساسی به من و شما دارند و ما سنّیها دست رد به سینهشان میزنیم
از بیم آنکه مبادا در آنها مستحیل شویم. بحث شیعه و سنی را چه کسی راه انداخته؟ سیاستبازها. اگر در جایی از سنیها خطایی
سر بزند میگوییم این آدم ایمانش ضعیف است. اما کافی است خطایی را از یک شیعه ببینیم، آن وقت حکم به محکومیت
میلیونها شیعه میدهیم.به نیوکاسل رفته بودم و به توصیه یکی از برادران به منزل آقاي دکتري رفتم. هنگام صرف ناهار عکس
را روي دیوار خانهاش مشاهده کردم. میدانید بورات چیست؟ حیوانی شبیه الاغ با صورت زن که خرافهپرستان معتقدند « بورات »
زایندة نیروي الکتریسیته است! به او گفتم این دیگر چه عکسی است؟! خالق الکتریسیته خداي یکتاست و الاغی به شکل زن
نمیتواند این نیرو را تولید کند. او از حرفم به شدت مکدرّ شد. ایشان سنی است، برادر من بود و هست. تنشهاي سنّی و شیعه
نتیجۀ القائات شیاطین براي تفرقه افکنی است. در ایران خیلی چیزها رنگ و بوي اسلام دارد. همۀ جا کلام قرآن طنینانداز است. در
بحثهایم با ایرانیان راجع به قرآن هیچ گاه کسی مرا تخطئه نکرد. اما با هر عربی که بحث کردم مرا تخطئه کرد. آنها عرب هستند
و قرآن را باید بهتر از ما بفهمند. اما این ایرانیان هستند که روي طول موج قرآن سوارند. فکر و عملشان بر قرآن بنا شده. واقعۀ
طبس را به یاد دارید؟ آمریکاییان میخواستند گروگانهایشان را آزاد کنند. کشوري با پیشرفتهترین تکنولوژيها نتوانست به ایران
ضربه بزند. آنها با هلی کوپترهایشان در صحراي طبس فرود آمدند و خودشان به هم برخورد کردند. کشوري که سفینه و فضانورد
به ماه میفرستد نتوانست در ایران پیاده شود! مردم ایران از حمله آمریکا خبر نداشتند و براي آمریکاییان احتمال تحقّق هدفشان
وجود داشت. سفارت آمریکا در تهران را دیدم. ساختمان بزرگی است. کماندوهاي آمریکایی قادر بودند به سادگی وارد سفارت
شده و نهایتاً با تلفات اندکی گروگانها را آزاد کنند. طراحی حمله بسیار دقیق بود. اما چه اتفاقی افتاد؟ رسوایی! عقبنشینی!امام
خمینی چگونه شرح ماجرا را بیان کرد؟ گفت سبحان الله یا الحمد الله؟ خیر. او آیۀ سورة فیل را براي توصیف شکست فضاحت بار
آمریکا بیان میکند. این مرد یک کامپیوتر قرآنی است.نام آن هلی کوپترها به خاطر جثه عظیمشان هلیکوپترهاي جامبو است.
از زبان سواحیلی گرفته شده و به معناي فیل است. پس این هلیکوپترهاي فیلپیکر به ایران « جامبو » . هواپیماها نیز جامبوجت هستند
حمله کردند و به بیان مبارك امام، مصداق آیۀ سورة فیل قرار گرفتند. ما هنوز قرآن را باور نداریم بیشتر مردم همینگونهاند.
استفادة اکثر مردم از قرآن، براي سرگرمی یا کسب حالات معنوي هنگام قرائت، یا عزاداري است. کمتر کسی به فرامین الهی توجه
میکند. امیدوارم خداوند، برادران ایرانی ما را پیشتازان هدایت بشریت قرار دهد. در آنها ترس راهی ندارد. خلوصشان را حس
میکنید. از گفتن مرگ بر آمریکا، واهمهاي ندارند. مرگ بر شوروي (خنده حضار) و مرگ بر اسرائیل هم میگویند.کدام ملت را
تمام کلامشان در اسلام و انقلاب «. ما ایرانی هستیم » است یا « انقلاب ایران » به شجاعت ایرانیان سراغ دارید؟ آنها نمیگویند این
اسلامی خلاصه میشود. پس چون انقلاب آنها اسلامی است دنیا تحمل نمیکند چون با اسلام مشکل دارد.عرایضم را با ذکر آیۀ
59 سورة مائده خاتمه میدهم: اي کسانی که ایمان آوردهاید، هرکس از شما از دین خود برگردد، به زودي خدا گروهی [دیگر] را
میآورد که آنان را دوست میدارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان] با مؤمنان، فروتن [و] بر کافران سرافرازند. در راه خدا
جهاد میکنند و از سرزنش هیچ ملامتگري نمیترسند. این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد میدهد و خدا بخشایشگر
صفحه 46 از 60
2. سورة . داناست. شیخ احمد دیدات مترجم: ع.ف.آشتیانی ماهنامه موعود شماره 88 پینوشتها: 1. سورة محمد ( 47 )، آیۀ 38
. 3. انجیل متی، 21:43 . بقره ( 2)، آیۀ 47
معرفی کتاب (اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغري)
نویسنده: حسن حسینزاده شانهچی ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در اثر حاضر سعی شده است تا بر اساس اطلاعات
تاریخی قابل اعتماد و معتبر، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوران غیبت صغري معرفی گردد و بدین منظور ساختار کتاب به
گونهاي ترتیب یافته که تمامی مباحث ضروري را در خود جاي میدهد. فصل اول به بحثهایی دربارة مسئلۀ غیبت و مشکلات آن،
و تلاشهاي امامان(ع) جهت زمینهسازي در جامعه شیعه براي مواجهه با این پدیده اختصاص یافته است. فصل دوم فضاي کلی و
عمومی جهان اسلام را در عصر غیبت صغري به تصویر کشیده است تا خواننده درك بهتري از موقعیت جامعۀ شیعه در عصر مورد
نظر، داشته باشد. فصول بعدي به مباحث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعۀ شیعه پرداخته است و در هر بخش شاخصههایی که
نشان دهندة وضعیت شیعیان در زمینههاي یاد شده است مورد توجه قرار گرفته است، چنانکه مبحث در اوضاع سیاسی، از
فعالیتهاي سیاسی دولتها، احزاب و شخصیتهاي شیعی بحث و گفتوگو شده و در بخش وضعیت فرهنگی، از مراکز علمی،
دانشمندان و اندیشمندان و دستاوردهاي فرهنگی و علمی سخن به میان آمده است. بیشک ذکر مطالب مذکور، که به لحاظ
موضوعی متنوعی هستند. در راستاي به تصویر کشیدن چهرة جامعۀ شیعی در عصر غیبت صغري از ابعاد ذکر شده بوده است.
شکیبایی در عصر غیبت
ابهامهاي موجود در زمینه فلسفه و چرایی غیبت آخرین حجّت حق، حضرت مهدي(ع)، از یک سو، و سختیها و ناگواريهاي
بسیاري که در دوران غیبت و حضور نداشتن امام(ع) در جامعه به مردم روي میآورد، از سوي دیگر، گاه موجب میشود که
گروهی زبان به گلایه یا، خداي نخواسته، اعتراض بگشایند که: مگر ظلم و بیعدالتی و فساد و فحشا به نهایت خود نرسیده است،
پس چرا خداوند وعده خود را محقّق نمیسازد و حجّتش را آشکار نمیکند؟ آیا دیگر زمان رهایی انسانهاي در بند فرا نرسیده
است؟ آیا دیگر زمان آن نشده که به دوران دیرپاي ظلمت و تاریکی در کره زمین پایان داده شود؟ چرا امام مهدي(ع) این همه
ظلم و فساد را میبیند، امّا ظهور نمیکند؟ و... قطعاً توان، درك و ظرفیت تحمل مردم متفاوت است و چه بسا که با افزون شدن
امواج ناملایمات و سرعت گرفتن توفان فتنهها گروهی به گرداب یأس و ناامیدي دچار شوند و به انکار اصل وعده ظهور منجی
موعود بپردازند؛ از این روست که پیشوایان معصوم امّت(ع) در موارد متعددي از مردم خواستهاند که با دعا و التجا به درگاه
خداوند از او بخواهند که به آنها پایداري، شکیبایی و استواري عطا کند تا بتوانند در مقابل فتنهها و آشوبهاي عصر غیبت مقاومت
کنند و ایمان و اعتقاد راستین خود را تا زمان ظهور حفظ نمایند. از آن جمله میتوان به این بخش از زیارت حضرت
صاحبالزّمان(ع) اشاره کرد: خداوندا! مرا بر دین خود پایدار دار و به طاعت خود وادار ساز. قلبم را براي ولی امرت نرم کن و مرا
از آنچه آفریدگانت را با آن میآزمایی معاف فرما و به طاعت ولی امرت ثابت قدم بدار. همو که از آفریدگانت نهانش داشتی و به
اذن تو از دیدهها پنهان شد و فرمان تو را انتظار میکشد. تو دانایی به وقتی که به صلاح ولی امر توست تا اجازهاش دهی امرش را
آشکار کند و پرده [غیبت]اش را بردارد، بی آنکه تو را معلمی باشد. پس مرا بر این امر شکیبا ساز تا دوست ندارم تعجیل در آنچه
را که تو به تأخیر انداختهاي و تأخیر در آنچه تو تعجیلش را خواستهاي و پرده برداشتن از آنچه تو پوشیدهاش داشتهاي و کاوش در
براي چه، چگونه و چرا ولی امر ظهور »: آنچه تو نهانش داشتهاي و به ستیز برنخیزم با تو در آنچه که تدبیر فرمودهاي و نگویم
و همه کارهایم را به تو وامیگذارم. آرزو میکنیم که خداوند به همه توفیق شکیبایی «؟ نمیکند، با اینکه زمین از ستم پر شده است
صفحه 47 از 60
در ناملایمات، پایداري در سختیها و استواري در انجام وظیفه عطا کند، تا بتوانیم با ایمانی پسندیده و اعمالی شایسته به خدمت
ولی و صاحب خود حاضر شویم و پاداش صبر و بردباري خود را از دست آن امام بزرگوار دریافت کنیم. آمین یا رب العالمین.
همچنین در دعاي دیگري که از ناحیۀ مقدّس خود حضرت، توسط نایب ایشان در زمان غیبت کبري صادر شده است، میخوانیم:
خدایا ... مرا در اطاعت از ولیّ امر خود که او را از خلق خویش پنهان ساختهاي، ثابت قدم بدار. او با اجازة تو از مخلوقات غایب
شده و در انتظار امر تو است. 2
شطیطۀ نیشابوري
مرحوم آیتالله سیّد محمّد باقر مجتهد سیستانی پدر بزرگوار مرجع عالی قدر شیعه حضرت آیتالله العظمی حاج سیّد علی
سیستانی (حفظهالله تعالی) براي آنکه به محضر مقدّس امام زمان(عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را در چهل جمعه، هر هفته
در مسجدي از مساجد شهر آغاز میکند. ایشان در این ارتباط فرمودهاند: در یکی از جمعههاي آخر، ناگهان شعاع نوري را مشاهده
کردم که از خانۀ نزدیکِ به آن مسجدي که در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، میتابید. حال عجیبی به من دست داد، از جاي
برخاستم و به دنبال آن نور، به درِ آن خانه رفتم. خانهاي کوچک و فقیرانهاي بود که از درون آن نور عجیبی میتابید. در زدم.
وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولیعصر(ع) در یکی از اتاقهاي آن خانه تشریف دارند، ضمناً در آن اتاق
جنازهاي را دیدم که پارچۀ سفیدي روي آن کشیده بودند. وقتی که من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من
فرمودند: چرا این گونه دنبال من میگردي و این رنجها را متحمّل میشوي؟ مثل این باشید (در حالی که اشاره به آن جنازه
میکردند) تا من خود به دنبال شما بیایم. بعد فرمودند: این بانویی است که در دوران بیحجابی (کشف حجاب رضاخانی) هفت
سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند. 1 مرحوم علّامۀ شهید سیّد محمّد تقی موسوي اصفهانی(ره) در مکیال المکارم
آنجا که بخشی اندك از حقوق و مراحمِ آن حضرت را نسبت به شیعیان برمیشمارد مینویسد: [امام عصر(ع) در تشیع جنازة
میداند که امام « شطیطۀ نیشابوري » شیعیان حاضر میشود] و دلیلِ بر این مطلب را حکایت بانوي بزرگوار و پرهیزگاري به نام
کاظم(ع) بر سر جنازة او در نیشابور حاضر شدند و بر پیکر او نماز گذاردند و در پایان مراسم، به هنگام بازگشت فرمودند: من و
امامان دیگر باید که بر جنازههاي شما حاضر شویم، در هر جا که از دنیا بروید، پس تقواي خدا را در خود حفظ کنید. صاحب
که در « بیبی شطیطه » تأکید شده و همچنین حکایتِ بانوي بزرگوار « باید » مکیال المکارم با عنایت به این سخن امام کاظم(ع) که با
ادامه خواهد آمد، بر این باور است که امام زمان(ع) از سرِ لطف و بزرگواري، حتماً بر جنازة دوستان و شیعیان خالص خود حاضر
میشوند و براي آنان طلب رحمت میکنند و بر آنان نماز میگذارند. 2 از آن جایی که حکایت بیبی شطیطه با داستان و حکایتی
که در آغاز مقاله از زبان پدر آیتالله العظمی سیستانی آمد مشابهتهایی دارد. در اینجا مختصرِ این روایت را از مکیالالمکارم و
ریاحین الشریعه میآوریم و در پایان به چند نتیجه و برداشتِ آن اشاره میکنیم. امید که براي همۀ دوستداران امام زمان(عج)
آموزنده و خصوصاً براي جامعۀ زنان این کشور راهگشا باشد. این حکایت و روایت را مرحوم علّامۀ مجلسی در بحارالانوار 3 در
باب معجزات حضرت موسی بن جعفر(ع) از مناقب ابن شهر آشوب 4 و همچنین محدّث بزرگ سیّد هاشم بحرانی در مدینۀ المعاجز
و همچنین قطب راوندي در خرائج و نیز شیخ حرّ عاملی در اثبات الهداة 5 آورده که مختصرِ آن چنین است: شیعیان نیشابور، در
زمان امامت امام کاظم(ع) جمع شده و شخصی به نام محمّد بن علی نیشابوري معروف به ابوجعفر خراسانی را انتخاب کردند تا
به مدینه برود و حقوق شرعی و هدایاي شیعیان آن سامان را خدمت امام هفتم(ع) تقدیم کند. آنها سی هزار دینار، پنجاه هزار
درهم، مقداري جامه و پارچه را به همراه دفتري مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئلهاي شرعی نوشته
شده بود، به او سپردند و به وي گفتند: هر گاه خدمت امام رسیدي، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح آنها را
صفحه 48 از 60
بازپس گیر. اگر دیدیی که مُهر و مُومِ دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا امام بدون شکستن مُهر و مُوم،
پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟ اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر، داده و نوشته است، بدان که او همان امام است
و ایشان شایستۀ اَخذ اموال میباشند وگرنه اموال را به ما برگردان . [شیعیان خراسان با این آزمون میخواستند امام حقیقی را شناخته
و به او یقیین کنند و بدین وسیله فریب مدّعیان دروغین امامت را نخورند] در هنگام حرکت نمایندة نیشابوریان محمّد بن علی
نیشابوري بانوي بزرگواري به نام شطیطه که از پارسایان و زاهدان زمان خود بود، به نزد ایشان آمده، مبلغ یک درهم به همراه
محمّد .« اي اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت امام برسان » : یک قطعه پارچه به او داد و گفت
خداوند از حق خجالت » : شطیطه گفت .« من خجالت میکشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام دهم » : بن علی نیشابوري به او گفت
منظور آنکه حقوق امام را، اگر چه اندك، باید پرداخت] آنچه بر ذمّۀ من است، همین است. میخواهم در حالی خدا را ] « نمیکشد
نمایندة نیشابوریان وجه اندك شطیطه را گرفت و به مدینه رفت. در آنجا .« ملاقات کنم که چیزي از حقِّ امام، در گردن من نباشد
6 [پسر امام صادق و مدّعی امامت پس از وي] دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا « عبدالله اَفْطح » پس از امتحانِ
» : نومیدانه از خانۀ او بیرون آمد، در این هنگام کودکی او را به خانۀ امام کاظم(ع) هدایت کرد. تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود
اي اباجعفر! چرا ناامید هستی... به من روي کن که حجّت و ولّیِ خدا هستم. من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من
بیاور. همچنین درهمِ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق میباشد بیاور. علی بن محمّد نیشابوري میگوید: از سخنان و
نشانههايِ درستِ امام حیران شدم و فرمانِ او را انجام دادم. امام(ع) یک درهم و پارچۀ شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را
اي اباجعفر! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسۀ پول را که « انّ الله لا یستحی من الحق » : برگرداند و روي به من کرده، فرمود
آن را کفن خود قرار دهد » : چهل درهم در آن است و همچنین این قطعۀ پارچه را که قطعهاي از کفن من است به او بده و بگو
ضمناً به شطیطه بگو: از هنگام وصول پول و پارچۀ کفن، نوزده .« که پنبۀ این پارچه از مزرعۀ خود ماست و خواهرم آن را رشته است
روز بیشتر زنده نیستی، شانزده درهم از چهل درهم اهدایی را براي خود خرج کن و بیست و چهار درهم آن را جهت صدقه و
این اموال را به » : سپس امام کاظم(ع) فرمود .« من بر جنازة او نماز خواهم گذارد » تجهیز و تکفین خود نگاه دار و به او بگو
محمد بن علی !؟« صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشاي و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها دادهایم یا خیر
به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سؤالات داده شده » : نیشابوري میگوید
« فَطحیّه » هنگامی که نمایندة نیشابوریان به خراسان بازگشت با تعجب دید کسانی که امام، اموالشان را نپذیرفته به مذهب .« است
وارد شدهاند امّا شطیطه همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است. سلام حضرت را به او رسانید و کیسۀ پول و پارچۀ کفن را به
وي تقدیم کرد و همان طور که امام فرموده بودند، پس از نوزده روز از دنیا رفت. چون شطیطه درگذشت، امام در حالی که سوار
بر شتر بود به نیشابور وارد شد و بر پیکر او نماز گذارد و به هنگامِ بازگشت، این بشارت شیرین و مژدة دلنشین را به همۀ شیعیان در
همۀ عصرها و نسلها داد که: من و امامانِ نظیرِ من باید و ناگزیر بر جنازههاي شما حاضر شویم، در هر جا که از دنیا بروید، پس
تقواي خدا را در خود حفظ کنید. 7 لازم به یادآوري است که امروزه قبر این بانوي سعادتمند در شهر نیشابور همچنان زیارتگاه
معروف میباشد. نکتهها از کنار هم نهادن این دو « بیبی شطیطه » ارادتمندان به خاندان پیامبر(ص) و شیعیان آنها است و به نام
حکایت و روایت نتایجی به دست میآید، که به چند مورد آنها اشاره میکنیم. 1. موارد متعدّدي در تشرّفات به محضر امام
عصر(ع) وجود دارد که آن بزرگوار و حجّت خدا، مشتاقان و ارادتمندان خود را از پرداختن به بعضی از راهها و ریاضتها پرهیز
داده و فرمودهاند: مثل فلانی باشید تا من خود به سراغ شما بیایم [مثلًا فلان پیرمرد قفلساز یا ...] در این راستا این سخن از مرحوم
راه رسیدن به امام زمان(ع) چیست؟ فرموده » . علّامۀ طباطبایی(ره) معروف است که ایشان در پاسخ کسی که از ایشان پرسیده بود
بزرگان بر این مطلب اتفاق دارند که اگر شرایط » 8«. شما خوب باشید، ما خودمان شما را پیدا میکنیم » : بودند: امام، خود فرموده
صفحه 49 از 60
تشرف حاصل شود، خود حضرت عنایت کرده و فرد لایق را به محضر خود میپذیرند. ایشان فیّاض بالعَرَض هستند اگر شرایط در
2. امام عصر(ع) بنابر روایت و حکایت فوق و 9.« کسی فراهم شود، ایشان بُخل نمیورزند و فرد لایق را به حضور میپذیرند
برداشتی که بزرگان از آن دارند از سرِ بزرگواري و عنایت به شیعیان خود در تشییع جنازة آنان حاضر شده، چه بسا که بر آنان نماز
بخوانند. 3. راهِ کسب رضایت خدا و امام زمان(ع)، رعایت حدود و حقوق الهی است. 4. خواهران بزرگوار و بانوان عالی مقدار ما
بدانند که پوششهاي نامناسب و آرایشهايِ نامتعارف و اساساً عدمِ رعایتِ مسائل شرعی، دلِ امام حاضر و ناظر را میرنجاند و او
را آزرده خاطر میسازد. 5. دختران مسلمانِ ما قدر و قیمتِ حجاب و عفاف خود را دانسته و بدانند که مادرانِ عفیف ما سختیها و
تلخیها و عُسرتها و غُربتهاي فراوانی را تحمل کردهاند. مانند بانوي داستان اوّل که به شهادت امام عصر(ع)، هفت سال خود را
در خانه حبس کرد تا کسی را یاراي دستاندازي به حُِرمت و حریم او نباشد. مبادا امروز آن را به قیمت رنجاندن دل امام زمان(ع)
از کف فرو نهیم. 6. بیاییم کاري کنیم که اگر در زمان حیاتِ خود چشمان گنهکار ما توفیق دیدار آن عزیز را نیافت، لااقل به
. هنگام مرگ و تشییع جنازه و نماز، از سر لطف و بزرگواري، قدمی رنجه نماید و در آن لحظه شرمنده و سرافکندهشان نباشیم. 7
در حکایت شطیطۀ نیشابوري، امام کاظم(ع) یک درهم او را بر سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم افرادِ بی بهره از ولایت ترجیح
دادند و تنها وجه اندكِ او را پذیرفتند و این مطلب یعنی در آموزههاي آسمانی اصل بر کیفیت عمل است نه کمیّت. 8. بیبی
شطیطه که به این مقام میرسد تا که امام معصوم(ع) قطعهاي از پارچۀ کفن خود را به او میبخشد و از مدینه به نیشابور میآید و بر
او نماز میگذارد، به پرداخت حقوقِ شرعی خود التزام داشته و از اداي آن خجالت نمیکشیده و از سرزنشِ سرزنشکنندگان
پروایی نداشته است. و نکتههاي ناب دیگري در میان این دو حکایت از این دو بانوي بزرگوار میتوان یافت که خوانندگان موعود
خود آنها را برداشت خواهند کرد. سخن را با بیانی از حافظ، خطاب به آن امامِ مهربان به پایان میبریم و عرضه میداریم: قدم
دریغ مدار از جنازة حافظ که گرچه غرق گناهست میرود به بهشت 10 گرچه گناهکارم امّا به لطف و عنایت و دستگیري شما
امیدواریم. روز مرگم نفسی وعدة دیدار بده وانگهم تا به لحد، فارغ و آزاد ببر 11 ماهنامه موعود شماره 88 پینوشتها: 1. استادي،
رضا، کشکول براي منبر، ص 416 ، چاپ ارزشمند. 2. موسوي اصفهانی، سید محمد تقی، مکیال المکارم، ج 1، ص 118 ، ایران
، 5. حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج 5 . 4. ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 292 . نگین. 3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 48 ، ص 73
صص 575 و 545 ، دارالمکتب الاسلامیّه. 6 عبدالله اَفْطح، (افطحیّه): از فرقَ شیعه و امامیّه و قائل به انتقال امامت از امام صادق به
معتقد بودند و بعد از آن حضرت، فرزندش عبدالله « افطح الرجلین » یا « افطح الرأس » ملّقب به ،« عبدالله ابن جعفر » فرزند آن حضرت
اَفطح را امام دانستند از آنجایی که عبدالله را سري پهن و به قول بعضی پاهاي پهن بود او را افطح خواندند. (مشکور، محمد جواد،
فرهنگ فرق اسلامی، صص 64 65 ، آستان قدس رضوي). 7. موسوي اصفهانی، همان، ج 1، ص 118 120 و همچنین ذبیحالله
محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 4، ص 362 ، دارالمکتب اسلامیه. 8. رخشاد، محمدحسین، در محضر علّامه طباطبایی، ص 188 ، نشر
سماء قلم. 9. ناصري دولت آبادي، محمد، آب حیات، ص 353 ، دارالهدي. 10 . دیوان حافظ. 11 . همان.
حکایت دیدار